شهرزیرزمینی اویی نوش آباد و ماجراهایش
رکاب زنان اویی
آدم های زیادی برای دیدن اویی می آیند اکثر گردشگران بدون زحمت با وسیله نقلیه موتوری می آیند و می روند اما هستند کسانی که با پای پیاده و یا دوچرخه به عشق دیدن اویی بیایند چند ماه پیش آقای جوانی با پای پیاده برای دیدن اویی آمده بود از مشهد سفرش را شروع کرده بود و مسافت های طولانی بدون آب و آبادی که بیش از صد کیلومتر بوده را با ماشین و مسیرهای کوتاه را با پای پیاده طی کرده بود و به اویی رسیده بود.
یک مرد دوچرخه سوار هم چند ماه پیش تر با شعار حمایت از آب از اویی دیدن کرد.
چند روز پیش با گروهی داخل اویی بودم زوجی آلمانی وارد شدند از آنها خواستم همراهم بیایند آنها مشغول عکس گرفتن شدند و من برای گروه همراهم توضیح می دادم که به من رسیدند و به آنها گفتم نمی توانم به خوبی انگلیسی صحبت کنم و آنها با لبخند گفتند مشکلی نیست. آنچه که به انگلیسی از اویی بلد بودم برایشان گفتم و آنها یاداشت برداری می کردند به طبقه اول رفتیم و آنجا را هم دیدند. خانم آلمانی تمام نکات را یاداشت می کرد حتی روی زمین نشسته بود و روی کاغذی می نوشت خیلی برایم جالب بود که آنقدر توجه دارند و یاداشت برداری می کنند مسیر را برگشتیم و مسیرهایی که دیده بودند را برایشان توضیح دادم می خواستم آنها را به مخزن آب انبار ببرم که دو خانم ایتالیایی وارد شدند و باید با آنها خداحافظی می کردم آنها رفتند ومن داخل اویی باگروه جدیدم ماندم وقتی کارم تمام شد متوجه شدم آن زوج آلمانی تا اویی رکاب زده بودنند ومن خوشحال شدم که راهنمای رکاب زنان اویی بودم.
پاسکال نوش آبادی نبوده است.
هوایی اویی مطبوع است خیلی ها این را تایید کرده اند مخصوصا در فصل گرما گردشگران اظهار می کنند که می خواهند همین جا بمانند و چرتی بزنند.
همین کارایی را هم در گذشته می توانسته برای مردم نوش آباد داشته باشد به عنوان خنک گاه در تابستان وچون دما ثابت است در زمستان نیز نسبت به سطح زمین گرم تر است برای در امان ماندن از سرما و یخبندان استفاده شود.
این هوای مطبوع و به خاطر گردش هواو رطوبت خاک است این گردش هوا در حال حاضر از طریق ورودی و خروجی وبرخی چاهها تامین می شود ولی در گذشته فقط از طریق چاههای هوا وارتباط طبقات تامین می شده است این چاه ها شبیه لام فارسی هست که از طریق دو چاه با اختلاف ارتفاع و اختلاف فشار گردش هوا ایجاد می شده است.
بارزترین نمونه این چاها در اتاق اکسیژن است طرز کار این چاه شبیه به قانون پاسکال است که حدود چهار صد سال پیش به نام پاسکال ثبت شده ولی بیش از هزار سال پیش توسط مردم نوش آباد به شکل عملی به اجرا درآمده است.
پاسکال ریاضیدان و فیزیکدان فرانسوی که در اواخر عمر به فلسفه هم روی می آورد به علم ریاضی و فیزیک کمک بسیار می کند به خاطر خدمات این دانشمند به علم ریاضی یکی از رایج ترین زبان های برنامه نویسی به نام ایشان نام گذاری شده است.
زمانی که قانون پاسکال و گردش هوا را برای گردشگران بیان می کردم یکی از آنها گفت پاسکال نوش آبادی بوده؟
گرچه مزاح کرد ولی پاسکال با این قانون خودش را به شهرزیرزمینی پیوند زده است در حالی که هیچ نام نشانی از افراد سازنده اویی نیست ولی روزانه چندین مرتبه نام پاسکال در اویی گفته می شود.
یک شب اقامت در اویی!
برای ورود به اویی باید بیش از چهل پله را پایین بیاییم اینها پله های آب انبار های نوش آباد هستند که به واسطه اویی مورد بازدید گردشگران قرار می گیرند برخی گردشگران می گویند چرا آسانسور ندارید و از اینکه باید پله ها را پایین بیایند گله می کنند شاید برای افراد ناتوان ، مسن وداری معلولیت فکری شود و کاری صورت گیرد ولی من می بینم افراد سالم گله می کنند چنانکه عادت کرده ایم همه چیز بر وفق مرادمان باشد اینجاست که باید یادآوری کنیم خیلی دور نیست زمانی که مردم چندین بار با ظرف های آب این پله ها را طی می کردند البته امروز بعد از اشاره به همین مطلب یکی از گردشگران اشاره به شکم خود کرد گفت
نه با این شکم.
راهروهای اویی باریک است گاهی گردشگران که وارد می شوند مدام می گویند آنها لاغر بودنند و این راهروها را به اندازه ی خودشان کنده اند نه مثل ما
نه با این شکم
زمانی که چاهها را می بینند می گویند چطور از این چاهها با این جا پاهای دو سمت چاه بالا پایین می رفتند آنها می توانستند نه ما
نه با این شکم
کلا سبک زندگی الان ما را شکم دار کرده و قرار گرفتن و زندگی کردن در محیط گذشته برای برخی عذاب آور است.
امروز یکی از گردشگران گفت چرا اینجا را اقامتی نمی کنید و کرایه نمی دهید خیلی ها دوست دارند یک شب را زیرزمین تجربه کنند وبه سبک گذشته سپری کنند پول کلانی هم برای همین یک شب می دهند . من خندیدم باور م نمی شد گردشگری این پیشنهاد را بدهد گفتم شاید در آینده چنین اتفاقی بیفتد و به روزی برسیم و کسانی را ببینیم که یک شب را در اویی سپری کرده اند ولی چه کسانی مایلند بمانند برایم بسیار جالب است شاید آنها شکم دار نباشند.
اویی یعنی چه؟
خیلی از بازدید کننده ها این سوال را می پرسند من همیشه در اتاق اکسیژن کنار یکی از کانال های ورودی که بالای آن جای نگهبان هست از گردشگران می پرسم نگهبان برای تشخیص دوست و غریبه به اسم رمز نیاز داشته است آن اسم رمز چه بوده است؟
خیلی وقتها اسم هایی که گردشگران می گویند اسم های جالبی است گاهی اسامی مذهبی ،گاهی نام نوش آباد وگاهی نام شهر زیرزمینی( اویی) را می گویند.
اویی یعنی چاه ،قنات،خانه،آبی ، جای گزیدن
این نامی است که آدم های قدیمی این فضاها را با آن می شناختند چرا اویی گذاشتند و چرا اسم رمز؟
این جا ست که پای لهجه و عادت به میان می آید و برگشتن به آوایی که برای صدا کردن یکدیگر استفاده می شده است اوی برای دوستان صمیمی خبر ورود بوده است.
یکی از گردشگران گفت شاید به خاطر ضربه نگهبان اوی می گفته است این مطلب نکته جالبی است که معمولا خنده را بر لبهای گردشگران می نشاند .
دو کلمه ای که برای تعجب مردم نوش آباد استفاده می شود بسیار جالب است یکی مختص همه و دیگری فقط خانم ها از آن استفاده می کنند تا به حال مرد نوش آبادی ندیدم که کلمه تعجب مختص خانم ها را استفاده کند و آن کلمه برای خانم ها فوو
برای همه ایوو است
هرچه تعجب بیشتر (و)بیشتر کشیده می شود
ایوووووو
فوووووو
و اگر برای انکار چیزی استفاده شود مدام کل کلمه سه چهار بار تکرار می شود.
فو فو فو فو
ایو ایو ایو
خانم کریمی ( مدرس توانمدسازی سازمان ملل ) چند هفته گذشته کنار ما بودند. صحبت از لهجه شد و من از لفظ خانم ها هنگام تعجب برایشان گفتم که همان کلمه فو هست ایشان چند بار با خودشان این کلمه را گفتند ومثل خیلی از گردشگران خانم که برای امتحان فوو را می گویند این باعث شد احساس نزدیکی بیشتری با آنها داشته باشم و احساس کنم نوش آبادی هستند.
خیلی از گردشگران زمانی که برایشان از لهجه می گوییم مدام این آواها را تکرار می کنند .
از فووو وایووووو گرفته تا اویی که گردشگران این آواها را در راهروهای باریک اویی بلند زمزمه می کنند و شاد می شوند.
دیدنش پنج تومان ارزش دارد؟
یک گروه فرهنگی از مشهد آمده بودنند.
برای خرید بلیط چانی زنی می کردند. چند نفر بازنشسته دارای کارت منزلت بودنند و بقیه هم تقاضا داشتند به رایگان دیدن کنند.
دوست عزیزم خانم نجیمی با نهایت صبر و آرامش پاسخگو بود و شرایط اینجا را توضیح می داد بالاخره افرادی که کارت نداشتند بلیط را تهیه کردند ولی هنوز بعضی ها غر می زدند و می گفتند خدا شانس بدهد تو شهر ما هم یک جا پیدا شود اینطور پول در بیارند. من پشت سرشان بودم و حرف های آنها را می شنیدم با خودم می گفتم اینها هنوز نمی دانند کجا هستند و از چیزی خبر ندارند و قضاوت و صحبت هایشان بیشتر از روی نا آگاهی است .
رفتیم داخل مخزن آب انبار و توضیحات را شرو ع کردم تمام و کامل در مورد تاریخچه ،نحوه ساخت آب انبار ، شهرزیرزمینی و در مورد هزینه های که نیاز دارد تا وسعت بیشتری را برای بازدید گردشگر آماده کنند صحبت کردم و این را گفتم اگر هزینه ای دادید برای تاریخ و فرهنگ کشورتان بوده است همگی دست زدند و تایید کردند و با هم داخل شهر زیرزمینی شدیم با دقت گوش دادند و لذت بردند به انتها که رسیدیم تشکر کردند و رفتند . موقع خروج دوباره من پشت سرشان بودم و این بار می شنیدم به هم می گفتند :
پنج تومان که هیچ پنجاه تومان هم ارزش داشت.
پدربزرگ با نوه شش ماهه اش در شهرزیرزمینی
امروز همسفران ما پدربزرگ هشتادو پنج ساله کنار نوه شش ماهه اش بود پدربزرگ کم حرف و آرام تمام مسیر را پابه پای ما طی کرد در گروهی که دوخانم آلمانی بودند حضور این خانواده دوباره به من یادآور شد چقدر ایرانیها مهمان نوازند زمانی که دیدم زحمت ترجمه تمام مطالبم را پسر ایشان برای آن دو خانم آلمانی انجام می دهد . در انتها عکسی از این پدربزرگ کنار نوه اش گرفتم پدربزرگی که یکی از پیشکسوتان داروسازی کشورمان است.
آقای دکتر سید محمد حسن فضائلیان کنار نوه شش ماهه اش
لطفا وارد نشوید!
این جمله را در شهرزیرزمینی کم داریم.
امروز یکی از گردشگران از من پرسید نوش آبادی ها آدم های باهوشی هستند؟
گفتم چطور ؟
گفت مشخص هست آدم های باهوشی هستند به خاطر همین جا که نشان می دهد خیلی باهوش بودند کمی فکر کردم گفتم بله آدم های باهوشی بودند این فضاها در دل زمین فقط یک چهاردیواری ساده هم باشد چون دونقطه در دل زمین که بخواهیم این دونقطه را به هم وصل کنیم به سادگی میسر نیست حالا در نظر بگیرم این شهر با این وسعت به هم مرتبط بوده و چه ترفندها و تله هایی که در آن به کار نرفته است که نشان می دهد نوش آبادی ها آدم های با هوش و ناقلایی بودند.
اتاق مشورت برای من جذابترین نقطه شهرزیرزمینی است امروز بارها شاهد بودم ترفندهایی که نوش آبادی های ناقلا به کار بستند چطور کارساز بوده است.
حفره داخل اتاق مشورت مرتبط به راهرو بسیار فریبنده است امروز در اوج شلوغی صدای ضعیف و ناچیز من در آن همهمه ی گروه تازه وارد که خطر ورود از آن حفره را هشدار می دادم اثری نداشت سه نفر آقای درشت اندام وارد شدند و هرسه اسیر این ترفند شدند از برخورد نفر سوم با سقف این حفره چنان صدایی به گوش رسید که همه را متوجه خودش کرد و دیگر نیازی نبود من کارایی این حفره را زیاد توضیح بدهم و به همین یک جمله بسنده کردم (دوستان کارایی آن را به صورت عملی نشان دادند) صدای خنده اتاق را پر کرد همه از این ترفند لذت بردند حتی کسانی که زهر این حفره را چشیده بودند خودشان بیش از بقیه می خندیدند ولی من دلم به حالشان می سوخت می دانستم درد بدی را تجربه کرده اند و به ذهنم رسید این جمله حتما نوشته شود.
لطفا وارد نشوید خطر در کمین است.
آفرین آفرین آفرین به چه کسی؟!
جمعه 95/2/17 روز شلوغی برای شهر زیر زمینی بود.آدم ها از شهرهای مختلف از اویی بازدید کردند. خیلی جالبه بعضی آدم ها را می بینیم که طرز فکر و برداشت متفاوتی از اویی دارند.
یک نفر بعد از توضیحاتم می گفت اینجا قنات هست.
گفتم:در سه طبقه با این همه اتاق و ارتفاعات مختلف از سطح زمین می توان گفت قنات هست؟گفتم ما قنات در عمق پایین تر داریم و رفت
دیگری آمد گفت: این جا زندان است.
گفتم :این همه زندان برای چه؟ می دانید وسعت این فضا زیاد است و لازم نبوده زندان داشته باشند .
یک خانم از راهرو اتاقها را می دید و می گفت: اینجا بازارچه بوده است؟
لبخندی زدم قبل از آنکه چیزی بگویم خانم بغلی گفت: نه این جا پناهگاه بوده بیکار نبودند این همه زمین را بکنند بازارچه درست کنند.
ولی از همه جالب تر خانمی از راهرو به طرف اتاق مشورت می آمد و بلند می گفت: آفرین، آفرین ، آفرین من خیلی خوشحال شدم گفتم حتما می خواهد به من بگوید آفرین که راهنما هستی آماده بودم تشکر کنم ولی قبلش گفتم برای چی؟ گفت برای اینجا به کسانی که اینجا را کندند. چندین مرتبه بلند این جمله را گفت: روحشان شاد.
من خیلی بیشتر خوشحال شدم چون او کسی بود که اهمیت اینجا را درک کرده بود و متوجه بود بشر به سادگی قادر به خلق این دستکند نبوده است و از همه مهمتر برای آنها آرزوی شادی روان داشت.
کمتر کسی را دیدم به این موضوع فکر کند وبرای آدم هایی که قرن ها پیش اثری به جا گذاشتند که بخشی از تاریخ ،تمدن وفرهنگ ماست دعا کند.
برای من راهنما بودن برای این چنین گردشگرانی بسیار لذت بخش بود.
اولین قدم خواستن
امروز برای من روز مهمی است امروز شروعی است برای آنچه که در رویاهایم بود می خواهم بنویسم و می خواهم همه بخوانند و لذت ببرند برای نوشتنم شهرزیرزمینی و آدمهایی که آن را می بینند بهانه ای شد تا شروع کنم و برای نوش آباد عزیزم و شهر زیرزمینی اویی پر رمز و راز بنویسم امیدوارم بتوانم به عنوان راهنمای شهرزیر زمینی شما را با گروهی همسفر کنم و بخشی از خاطراتمان کنار گردشگران را برایتان به اشتراک بگذارم امیدوارم لذت ببرین
آیین جانبخشی به قهوه انوشه
به امید روزی که جای جای شهرمان پر شود از قهوه خانه هایی که این نوشیدنی را با روش پخت خاص خودش سرو کنند.
شکر ایزد دارد این محفل که باشد جمع ما
روز میلاد است که جان بخشیم به رسمی قهوه را
ما که داریم قهوه ای شیرین چنین خوش رنگ و بو
منت چایی چرا باید کشیم اینک بگو
از زمانی بس کهن باشد که این نوشیدنی است
در دیار ما به هر مجلس که باشیم خوردنی است
چون که آید هر مسافر بهر دیدار از اویی
خستگی بیرون کند با قهوه ای نوشیدنی
چشم گر بیند اویی حقا که تجلیلش کند
در کنارش قهوه باشد حسن را تکمیلش کند
چون زمان چشمهساران نوش آبادش کنیم
قهوه باشد جای چشمه باز بنیادش کنیم
آیین جانبخشی به قهوه انوشه
به امید روزی که جای جای شهرمان پر شود از قهوه خانه هایی که این نوشیدنی را با روش پخت خاص خودش سرو کنند.
شکر ایزد دارد این محفل که باشد جمع ما
روز میلاد است که جان بخشیم به رسمی قهوه را
ما که داریم قهوه ای شیرین چنین خوش رنگ و بو
منت چایی چرا باید کشیم اینک بگو
از زمانی بس کهن باشد که این نوشیدنی است
در دیار ما به هر مجلس که باشیم خوردنی است
چون که آید هر مسافر بهر دیدار از اویی
خستگی بیرون کند با قهوه ای نوشیدنی
چشم گر بیند اویی حقا که تجلیلش کند
در کنارش قهوه باشد حسن را تکمیلش کند
چون زمان چشمهساران نوش آبادش کنیم
قهوه باشد جای چشمه باز بنیادش کنیم
شهر زیرزمینی نوش آباد و ماجراهایش
امروز برای من روز مهمی است امروز شروعی است برای آنچه که در رویاهایم بود می خواهم بنویسم و می خواهم همه بخوانند و لذت ببرند برای نوشتنم شهرزیرزمینی و آدمهایی که آن را می بینند بهانه ای شد تا شروع کنم و برای نوش آباد عزیزم و شهر زیرزمینی اویی پر رمز و راز بنویسم امیدوارم بتوانم به عنوان راهنمای شهرزیر زمینی شما را با گروهی همسفر کنم و بخشی از خاطراتمان کنار گردشگران را برایتان به اشتراک بگذارم امیدوارم لذت ببرین
از کنار عشق آباد بگذر در اعماق اویی تاریخ را نظاره کن و سیزان را در اوج از برج بنگر
داخل نوش آباد قلعه ای زیبا وجود دارد به نام سی زان با مساحت یک هکتار در گذشته نه برج داشته با دیواره های ضخیم که می توانیم از بالای برج ها نوش آباد و اطرافش را بنگریم.
هفته گذشته یکی از گردشگران برای دیدن شهرزیرزمینی آمده بود خانمی بودند ایشان خودش را بازرس و راهنمای گردشگری شهر زنجان معرفی کرد حدود سه ساعت بعد از رفتنشان بود که دوباره برگشتند هوا به شدت گرم بود به داخل مخزن آمدند و در حالی که نفس نفس می زد و عرق بر پیشانی نشسته بود روبروی ما نشست و گفت میشه درمورد قلعه برایم توضیح دهید من توضیحات مختصری دادم و گفتند بسیار زیبا بود حیف نیست این قلعه را رها کردید من خیلی ازش خوشم آمد با آنکه هوا گرم است چند ساعت داخل قلعه بودم دل نمی کندم بیام قرار بود یک ساعت نوش آباد باشم زنگ زدم گفتم نمیام این جا خیلی جذابیت دارد و پیشنهاد دادند از قلعه استفاده کنیم حتی اگر بازسازی نشود می تواند محل اجتماعات و همایش های فرهنگی باشد.
یکی از دوستان راهنما گفتند بله ارگ کریم خانی شیراز هم مانند همین قلعه نوش آباد بسیار تخریب شده بود ولی با بازسازی بسیار زیبا شده و شباهت بسیار با قلعه ما دارد ولی قلعه شهرمان این گونه رها شده است .
ایشان از ما خواستند حتما پیگیری کنیم و به دنبال حفظ آثار تاریخی شهرمان باشیم و گفتند اگر این قلعه در زنجان بود من تا آخرش پیگیری می کردم. چند روزی زمزمه های مرمت آثار تاریخی مثل این برج و قلعه در بین مردم راه افتاده است .امیدوارم روزی برسد که گردشگران از کنار عشق آباد بگذرند در زیرزمین به اویی برسند و از سی زان بالا روند و نوش آباد را بنگرند.
برای قهوه آمده ایم
جذابیت های طبیعی ،تاریخی، آیین های عاشورایی و مذهبی شهر نوش آباد از جمله عوامل جذب گردشگر هستند در میان آنها شهرزیرزمینی همچون نگینی است که در تمام ایام سال گردشگران را به خود جذب می کند. ما همیشه برای جذب گردشگر به ظرفیت های طبیعی و تاریخی توجه می کنیم و کمتر به ظرفیت هایی مثل خوردنی ها،نوشیدنی ها، غذاهای سنتی ،صنایع دستی و ... توجه داریم خود من هیچ گاه فکر نمی کردم یک نوشیدنی باعث جذب گردشگر به شهرم شود ولی جالب است که کسانی برای تست قهوه به شهرمان آمده اند.
قهوه نوشیدنی سنتی ما معمولا در مجالس عروسی،ختم و عزا سرو می شود. پخت این نوع قهوه پنج ساعت طول می کشد و به صورت هیئتی است و کمتر به صورت خانگی در مقدار کم پخت می شود از قدیم دادن قهوه در مجالس باعث ابهت و اعتبار بخشی به مجلس می شده است و به زبان امروزی می توان گفت قهوه نوشیدنی با کلاسی است که بعد از گذشت سالیان دراز هنوز این کلاس و ابهت خود را دارد .شهردار شهرزیرزمینی جناب آقای شافعی پیشنهاد جان بخشی این نوشیدنی قدیمی را دادند و دوستان خوبم خانم ها رحمانی و اسحاقی برای معرفی و احیا آن پیش قدم شدند و این نوشیدنی را به گردشگران در مخزن آب انبار معرفی و ارائه می کنند و درصدد هستیم مکان مناسبی را برای سرو و پذیرایی از گردشگران با قهوه انوشه فراهم کنیم.
چه خوب است وقتی می بینیم در میان گردشگران زوجی آمده اند تا این قهوه را تست کنند.این زوج که آقای دکتر مهرمنش کارشناس تغذیه به همراه همسرش می باشد بعد از ابراز خوشحالی و روحیه دادن به همکارانمان در جهت ثبت این نوشیدنی کمک خود را اعلام می دارد که جای تشکر و قدر دانی دارد.
سکوی اصالت و قدمت
از جمله سوالهایی که می پرسند:
چه چیزهایی پیدا کردید؟
گنج هم اینجا بوده است؟
این جا شهر کوتوله ها بوده است؟
چند نفر اینجا زندگی می کرده اند؟
چه کسی ساخته است؟
این سوالها معمولا در ابتدای راه بسیار پرسیده می شود ولی بعد از اینکه در مورد علت ناشناخته بودن و فراموش شدن شهرزیرزمینی توضیح می دهیم این سوالها تا حدودی کم می شود.
سکویی در اتاق مشورت به طول یک در یک متربا ارتفاع نیم متر وجود دارد.
این سکو رسوبات سیلاب هایی است که در اوایل این قرن وارد شهر نوش آباد شده و این فضاها را پر کرده است. مردم بعد از سیل دچار قحطی می شوند قحطی ها و شیوع بیماری های واگیردار مردم را به کام مرگ می کشاند و یا باعث مهاجرت و کم شدن جمعیت می شود.
قدیمی های نوش آباد تعریف می کنند چگونه پدرانشان شاهد جان باختن مردم گرسنه در دالان های مسجد جامع بودند تنها کسانی که توانستند تحمل کنند و خودشان را به بهار برسانند زنده ماندند.
ترحم در نگاه گردشگران دیده می شود و سکوت فضا را پر کرده است فقط گوش می کنند تا ادامه ماجرا را بشنوند دردناک است که حدود نیم قرن این فضاها به علت بی اطلاعی اهالی بی اهمیت تلقی می شود و گفته های افراد قدیمی چیزی جز توهم و خیال پندار نمی شود.
برای مردم باور این مطلب که زیر خانه هایشان چندین کیلومتر فضای خالی وجود دارد دشوار بوده است. چنانکه وقتی فضایی مشاهده می شد آن را محدود می پنداشتند و به دخمه های اسرارآمیزمشهور می شد.
یا اگر مسیری طولانی می دیدند آن را به قنات نسبت می دادند.
این ماجرا ادامه داشت تا اینکه ورودی های یک و دو توسط اهالی به صورت اتفاقی از طریق چاه پیدا می شود وبه معمای بزرگی پی برده می شود که توهم و خیال را به واقعیت تبدیل می کند.
آنچه که از شهرزیرزمینی تا به حال دیده شده چهار کیلومتر مساحت در سه سطح می باشد که به عنوان بزرگترین شهرزیرزمینی جهان شناخته شده است.
تلاش گذشتگان را باید تحسین کرد آنان که با دست های خالی ولی با اراده های فولادین در طول قرنها این خاک سخت را کندند و باعث افتخار شهرشان شدند.
مردمی که قناتی بودنند.
مردمی که صلح طلب و خواستار آرامش بودنند.
گردشگران برای آنها دست می زنند در حالی که در نگاهشان انتظار و اشتیاق برای دیدن ورودی های دیگر موج می زند.